حرف از مذاکره شد با کدخدا
حرف از مذاکره شد با کدخدا!!!
گفتند: باید اوضاع مردم را سامان داد
گفتند: مردم خسته شده اند
گفتند: ما درستش میکنیم
رهبرمان آمد
- ۱ نظر
- ۰۸ آبان ۹۴ ، ۱۲:۱۷
وضو گرفته ام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زده ام تا که از منا بنویسم
به استخاره نشستم که ابتدای غزل را
ز مانده ها بسرایم؟ز رفته ها بنویسم
نه عمر نوح نه برگ درخت های جهان است
بگو که داغ دلم را کی و کجا بنویسم
مصیبت عطش و میهمان کشی و ستم را
سه مرثیه ست که باید جدا جدا بنویسم
چگونه آمدنت را به سر در خانه
به خط اشک به سردی سنگ ها بنویسم
چگونه قصه ی مهمان کشی سنگ دلان را
به پای قسمت و تقدیر یا قضا بنویسم
منا که برف نمی آید این سپیدی مرگ است
چسان ز مرگ رفیقان با صفا بنویسم
خبر زتشنگی حاجیان رسید و دلم گفت:
خوش است یک دوخطی هم زکربلا بنویسم
نمانده چاره به جز اینکه از برادر و خواهر
یکی به بند و یکی روی نیزه ها بنویسم
نمانده چاره به جز گفتن اسیر سه ساله
چه را ز ناله ی زنجیر و زخم پا بنویسم
به روضه خوان محل گفته ام غروب بیا تا
تو از خرابه خوانی و من از منا بنویسم
کدام برنامه ها را نیمه تمام گذاشتند و به ایران بازگشتند رئیس جمهور برای شرکت در اجلاس سالانه سازمان ملل متحد روز جمعه 3مهر ماه عازم نیویورک شدند وی به محض نشستن هواپیما در فرودگاه از فاجعه منا مطلع شدند.
وقتی اخبار و تصاویر منتشر شده از دیدارها و جلسات آقای حقوق دان به همراه تیم 200نفری خود در نیویورک را مرور کنیم مشخص می شود که تمام برنامه هایی که از پیش برای این سفر در نظر گرفته شده بود به غیر از نشست خبری پایانی انجام شده و رئیس جمهور عملا هیچ برنامه ای را کنسل نکرده است.
دیشب سه غزل نذر تو کردم که بیایی
چشمم به ره عاطفه خشکید کجایی؟؟
با شکوه من چهره ی آدینه ترک خورد
از سوی تو اما نه تبسم نه ندایی